سفارش تبلیغ
صبا ویژن

برای تازه شدن دیر نیست
لینک دوستان
زندگی خوابگاهی
 
 
ساعت 2 نصف شب(یک اتاق)


ساعت 3 نصف شب(کل خوابگاه منهای سرپرست )


ساعت 4 صبح هنگام خواب



وضعیت تحصیل در خوابگاه



اولین روزهای خوابگاه



گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذشت چند روز



پایان گفت و گو

امکانات غذایی در خوابگاه



طریقه ظرف شستن در خوابگاه



اواخر ترم وضعیت 70درصد دانشجویان

و این هم آخر عاقبتش!!



برچسب‌ها: زندگی خوابگاهی/طنز/مطلب طنزخنده دار
[ یکشنبه 91/10/24 ] [ 1:59 عصر ] [ شاپرک ]

شوخی با آقایان

مرکز آموزش برگسالان برگزار می کند
کلاس های زمستانه برای آقایان

توجه:به دلیل پیچیدگی و مشکلی موضوعات برای هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمیشود

کلاس1

چگونه جا یخی را پر می کنند؟

برگزاری به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید

کلاس 2

آیا دستمال توالت خود به خود عوض می شود؟

کلاس 3

مسولیت پذیری در قبال سطل زباله ،بردن یا نبردن مساله این است..

کلاس 4

تفاوت بنیادی بین سبد لباس های کثیف و کف زمین
برگزاری به صورت نمایش و فیلم با توضیحات تکمیلی

کلاس 5

آیا ظروف غذا می تواند خودشان پرواز کنند و در آشپز خانه فرود آیند؟
برگزاری به صورت نمایش ویدیوی

کلاس 6

گم کردن ریموت کنترل دستگاه های صوتی تصویری و از دست دادن هویت برگزاری به صورت کاراگاه آموزشی همراه با گروه های پشتیبان

کلاس 7

یادگیری چگونه پیدا کردن چیز ها ،ابتدا نگاه کردن به سر جایش و بعد زیر و رو کردن خانه

کلاس 8

درک این مفهوم که گل آوردن برای همسر سلامتی شما را به خطر نمی اندازد

کلاس 9

تفاوت های بنیادین بین مادر و همسر

کلاس 10

به یاد آوردن تاریخ روز تولد،سالگرد ها و سایر تاریخ های مهم
برگزاری به صورت جلسات شوک درمانی

کلاس 11

اجاق گاز چیست و چگونه استفاده می شود؟
برگزاری به صورت نمایش زنده

 



برچسب‌ها: خنده دارطنزشوخی با آقایان
[ سه شنبه 89/10/21 ] [ 6:52 عصر ] [ شاپرک ]

 

13 آبان+خنده دار+طنز

سوال تیزهوشان : 13 آبان چه روزی است ؟

1. 17 مرداد

2. 22بهمن 57

3. آبان روز 13 ندارد

4. روز 13 به در

5. هر دوتا

6. هر سه تا

7. هر پنج تا

8. پنج پنج تا

9. چرا پنج تا

10. پس چند تا ؟

11. هرکی میگه 13 نیست ، 17، 18، 19، 20

منبع:mostafa-sms.persianblog.ir



برچسب‌ها: خنده دار13 آبانطنز
[ پنج شنبه 89/8/13 ] [ 3:41 عصر ] [ شاپرک ]
 

شب            امتحان

 خوابگاه دختران - خوابگاه پسران

 

مرتبط با : مطالب خنده دار

دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.
شبنم: وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
(
در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد!دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
(
و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:
در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور میرود وارد اتــاق می شـود
میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!
میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!
آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
(
در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)
میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
رضــا: استقلال همین الان دومیشم خورد!!!
مهـدی:اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه استقلالی ابکشه!!!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند .
منبع:www.mihanblog.com



برچسب‌ها: خنده دار
[ چهارشنبه 89/7/28 ] [ 3:40 عصر ] [ شاپرک ]
درباره وبلاگ

برچسب‌ها وب
طنز (3)
ذکر (1)
شعر (1)
امکانات وب